عید اومده دوباره
سلام عزیز مامی گل پسرم امروز می خوام خاطره اولین عید نوروزتو بنویسم .
کجاها که رفتی عید نوروز با مامان و بابایی حسابی خوش گذروندی الهی من قربون اون خنده های نازت برم.
،
امسال سال تحویل صبح ساعت 8 و 44 دقیقه بود روز 3 شنبه ،خونه ننه جونو و عمو بودیم بعد از سال تحویل رفتیم خونه فامیلها و عید دیدنی کردیم یه روز هم رفتیم حیران برای خوردن آش دوغ آخه مامانی خیلی دوست دارم آش اونجارو تو خونه باباجون بهم قول داده بود که ببره اونجا منم دل سیر آش بخورم خلاصه حسابی خوش گذشت رفتیم آمل و رامسر و چالوس اونجا هم خوش گذروندیم همش تو ماشین می خوابیدی بعضی اوقات که بیدار میشدی مامانی رو اذییت می کردی انگاری کلافه شده بودی انقدر که تو ماشین مونده بودی ،فندوق مامان دوست دارم خیلی شیطون شدی
شلوغ کار شدی همش تو ماشین می خواستی فلش بابایی رو که به ضبط ماشین زده گیر داده بودی اونو از جاش در بیاری وای وای بلا شدی .
ایشاالله که همیشه صحیح و سلامت پیش هم باشیم.
شمال حیاط خونه عمو
باغ کیوی
بعداظهر هوا خیلی خوب بود سوار روروئک ابوالفضل کردم و با هم بازی می کردید