آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات پسر مامان (آیدین)

عاشورا

آیدین جون من و بابایی هر سال تاسوعا و عاشورا شمال خونه ننه جون و عمو میریم سال ٨٩  که تو شکم مامانی بودی  ننه هر سال نذری  قیمه درست میکنه رفتیم مسجد و اونجا مامانی نذر کردم که ایشاالله سال دیگه لباس حضرت علی اصغر برات بخرم و  تنت کنم امسال که سال ٩٠ تصمیم گرفتیم بریم شمال روز عاشورا لباس تنت کردم عزیزم نذرمو ادا کردم باید چند سال این روز این لباس قشنگ رو تنت کنم . این چند خط و  نوشتم و چند تا از عکسهای قشنگتو میزارم که بمونه برای شما به یادگاری   اینجا بقل بابا جون هستی  سرت روسری هست اذیت میشی و گریه میکنی ایشاالله که همیشه صحیح و سالم پیش مامان و با...
8 بهمن 1390
1